چرا مدارس نوعی زندان هستند؟ (3)
چرا مدارس نوعی زندان هستند؟ در سری نوشته هایی سعی دارم درباره شباهت مدارس به زندان ها بنویسم. این، سومین قسمت از این سری نوشته ها است و می توانید قسمت های اول و دوم را نیز بخوانید.
پیش نیاز ضروری 1: مقدمه ای درباره انگیزاننده های درونی؛ آزمایش هرلو و آزمایش دیسی
پیش نیاز ضروری 2: مدیریت انگیزه (2)؛ از آزمایش هرلو و آزمایش دیسی، چه آموختیم؟
انگیزه های بیرونی، انگیزه های درونی را نابود می کنند. انگیزه های بیرونی، لذت و جذابیت فرایند را از بین می برند. شاید خلاصه دو مطلب بالا را بتوان در این جملات خواند.
فکر کنم همه قبول داریم که انسان، ذاتا به کسب علم و دانش علاقه دارد و از کسب علم و شناخت اطرافش لذت می برد. این علاقه، انگیزه ای درونی و White Hat (لذت بخش) است. وقتی بدون اجبار از بیرون به سراغ یادگیری علمی می رویم و هر روز، بیشتر از دیروز درباره اطراف مان، یاد می گیریم، مطمئنا لذت خواهیم برد. اما حضور انگیزاننده های بیرونی و Black Hat (زجر آور) در کنار یادگیری علوم، کار را خراب می کند.
اول از همه باید این موضوع را مشخص کنیم که انسان ها از یادگیری «هر» علمی لذت نمی برند. یادگیری علوم زمانی برای ما لذت بخش است که بازخورد آن را در رفتار و اطراف خودمان ببینیم. اگر علمی، بازخوردهای مناسبی به ما ندهد و با محیط پیرامون مان هماهنگ نباشد (ساده بگویم، به درد ما نخورد)، کار سختی برای علاقه مند ساختن ما دارد.
نکته این است که ما «شناخت بهتر دنیای اطراف مان» (هدفی والا، همان چیزی که دنیل پینک از آن صحبت می کند) علوم مختلف را نمی آموزیم. ما برای «تنبیه نشدن»، «قضاوت نشدن»، «تحقیر نشدن»، «تحسین شدن» و شاید هم «اخراج نشدن»، اکثر علوم را در مدرسه می آموزیم. انگیزه هایی که همگی کلاه سیاه و بیرونی هستند و ما را آزار می دهند. کمتر کسی برای بازخورد گرفتن از محیط اطراف، بهتر شناختن دیگران و محیطش، درک بهتر متون فارسی و ارتباط بهتر با افرادی از کشورهای مختلف، زبان عربی را می آموزد. می آموزیم، تا از تنبیه ها فرار کنیم یا به تشویق ها برسیم؛ چماق و هویج.
علم ریاضی در گذشته، جزو تفریحات دانشمندان و بزرگان محسوب می شده است. انسان ها (مثل میمون های آزمایش هرلو) از حل معماهای پیچیده لذت می برند. اما فعالیتی که در گذشته به عنوان تفریح شناخته می شد، امروز تبدیل به یکی از منفورترین دروس در بین دانش آموزان شده است. چرا؟ به دلیل ورود انگیزه های بیرونی و کلاه سیاه «لذت درونی» ریاضیات از آن گرفته شده است و حالا ریاضی، مانند یک غول، دانش آموزان زیادی را آزار می دهد. ریاضی خواندن برای کسب نمره 20، برای تنبیه نشدن یا تشویق شدن، لذت قبلی اش را ندارد.
انگیزه های کلاه سیاه، باعث آزار افراد می شوند. شاید آن ها کارهای مورد نظر ما را انجام دهند، اما هرگز از این فرایند لذت نمی برند. آن ها بعد از مدتی از فعالیت منزجز می شوند و در اولین فرصت، سیستم را ترک می کنند. فرصتی که برای اکثر دانش آموزان، هرگز به وجود نمی آید. تقریبا تمام انگیزه هایی که مدارس از آن ها استفاده می کنند، کلاه سیاه هستند و به همین خاطر اکثر دانش آموزان، خاطره جالبی از درس های مدرسه شان ندارند.
خلاصه بگویم، مدارس با استفاده بسیار دقیق و تحسین برانگیز از انگیزاننده های نامناسب، موفق شده «علاقه ذاتی انسان ها به یادگیری علوم مختلف» را به «تنفر» تبدیل کنند. تصور کنید کسی تفنگش را بر روی سر شما بگذارد و بگوید: «باید ورزش کنی، وگرنه تو را می کشم!». به نظرتان تا چه زمانی ورزش کردن برای شما فعالیتی لذت بخش خواهد بود؟ همه چیز درباره «اجبار» و «هدف» است. دانش آموزان با «اجبار» و بدون «هدف» علوم مختلف را می آموزند. ترکیبی بسیار خطرناک.